هربرت مارکوزه، به عنوان متفکری وفادار به سنت مارکسیستی، دولتهای سرمایهداری غربی را نظامهایی تحمیق کننده، سرکوبگر و غیرقابل اصلاح میداند، که باید به وسیله انقلابهای خشونت آمیز واژگون شود. در مقابل او، کارل ریموند پوپر، به عنوان متفکری لیبرال، قرار میگیرد که با پذیرش محدودیت شناخت آدمی، با انقلاب و «براندازی» خشونت آمیز نظامهای سیاسی مخالفت میکند. پوپر با یادآوری تجربه انقلابهای انگلستان، فرانسه و روسیه، به ما می گوید که «حاصل واژگونی خشونت آمیز، اغلب دیکتاتوری است»