خاطرات ناصرالدین‌شاه: زرین‌تاج را قایم زدم، کج‌خلق شدم

Wait 5 sec.

باشی خواب‌آلوده برمی‌خیزد می‌رود طرف پنجره حیاط، می‌افتد توی حیاط... یک‌باره [یکهو] دیدم داد و فریاد باشی به آسمان می‌رود: «ای مُردم! مُردم» کنیزها دویدند.