در تاریخ اندیشه دینیِ ایران، روایتهایی هست که نه برای قضاوت شتابزده، بلکه برای فهم «اخلاق اختلاف» اهمیت دارند؛ حکایتهایی که نسبت فقیه با قدرت، با پول، و با رأی مخالف را روشن میکنند. یکی از این روایتها، حکایتی است از آخوند خراسانی در اوج منازعات فکری پیرامون مشروطه؛ روایتی که نه در منابع جدلی، بلکه در کتابی خاطرهنگارانه از زبان حاج سید موسی شبیری زنجانی نقل شده است.