چارلی چاپلین: مادرم اتاقی در پشت کارخانه‌ای اجاره کرده بود که هر روز بوی اسید کارخانه آن را پر می‌کرد

Wait 5 sec.

در نزدیکی کافه شبح پدرم را دیدم، نزدیک رفتم و جریان را به او گفتم، ولی پدرم گفت: «خود من هم مست هستم و بر مشاعر خود مسلط نیستم»